محل تبلیغات شما

داستان نسل‌کشي کردهاي عراق

رمان شهر نوازندگان سپيد را بختيار علي، نويسنده، منتقد و رساله‌نويس کُرد نخستين بار در سال ???? منتشر کرد که در سال ???? با ترجمه‌ي رضا کريم مجاور و توسط انتشارات افراز بار ديگر در اختيار دوستداران اين نويسنده قرار گرفت. بختيار علي در رمان شهر نوازندگان سفيد، از ‌خانه‌اي در جنوب عراق به نقل داستان نسل‌کشي کردهاي عراق در سال ???? مي‌نشيند.

بختيار علي محمد در سليمانيه کردستان عراق و در سال ???? متولد شد. او متفکر، رمان‌نويس، رساله‌نويس، منتقد و شاعر نيز هست. بختيار علي کار خود را با شعر و مقاله آغاز کرد اما از اواسط دهه‌ي ???? توانست خود را به‌عنوان رمان‌نويسي تأثيرگذار به ديگران بشناساند. از او علاوه بر مقالاتش، شش رمان و مجموعه اشعار متعددي به چاپ رسيده است. سبک نوشتاري بختيار علي رئاليسم جادويي است. از آثار منثور او مي‌توان به مرگ تک‌فرزند دوم، قصر پرندگان غمگين، غزل‌نويس و باغ‌هاي خيال، آخرين انار دنيا و شهر نوازندگان سفيد اشاره کرد.

درباره‌ي رمان

دست تقدير، ‌اي کُرد، پزشکي کُرد و هنردوست، ژنرال عربي نادم و يکي از نجات‌يافتگان عمليات انفال را کنار هم قرار مي‌دهد.  هريک از شخصيت‌ها سوداي چيزي را در سر دارند. سعي دارد معشوقش را از دنياي زندان‌هاي زيرزميني و شکنجه رها سازد؛  موسي‌بابک، پزشک، آرزو دارد بتواند در اين استبداد پاي هنر و زيبايي را به زندان‌ها باز کند؛ ژنرال سمير‌البابلي اميدوار است بتواند يک روز خود را به خاطر تمام قساوت‌هايي که در گذشته مرتکب شده، ببخشد و بازمانده‌ي عمليات انفال سوداي حق و عدالت در سر دارد. با گذر از روي‌ها، کابوس‌ها و تکاپوي شخصيت‌ها، دنيايي مي‌يابيم پر از ظلم، قتل‌عام، حسرت، پشيماني، نجات و استقامت.

در جايي که هنوز پاک‌دامني تعيين‌کننده‌ي عيار ن است، رمان شهر نوازندگان سپيد تمام تلاشش را مي‌کند تا اخلاق متعارف و متعصب را به مبارزه بطلبد. اگر قصد اين باشد، راحت مي‌توان داستان را از زبان يک ، ژنرال و موسيقي‌داني در يک ‌خانه نقل کرد.  در چنين داستاني مي‌توان نشان داد که در کشوري جنگ‌زده، همه قرباني‌اند؛ حتي ظالم. مي‌توان نشان داد که اگر استبداد پايان يابد، هنوز مشکلات بسياري هست که بايد با آن‌ها روبه‌رو شد. آن جامعه بايد درباره‌ي بخشش، حقيقت و صلح تصميماتي بگيرد و بداند که اين تصميمات آينده را دستخوش تغيير مي‌کند.  همان‌طور که يکي از قربانيان سميرالبابلي مي‌گويد:

من اين مرد را در درونم کشته‌ام. مي‌ترسم که اگر تو او را بکشي، يک‌بار ديگر برايم زنده شود.

برشي از رمان

پدر سرهنگ قاسم گفت: هيچ‌کس از رمز و رازهاي خدا سر در نمي‌آره… هيچ‌کس نمي‌تونه از حکمت خدا سر دربياره… توي هر مصيبتي بايد ريشه‌ي حکمتي رو جست‌وجو بکني… بايد از خودت بپرسي خدا توي اين بلا، چه درس و عبرتي رو مخفي کرده… شايد خداي مهربون بخواد ما رو امتحان بکنه… شايد بخواد قدرت گذشت و بخشش ما رو آزمايش کنه… اگه به حکمت الاهي دقيق بشيم، مي‌بينيم که گذشت و چشم‌پوشي ما از جنايات اين آدمکش، بيش‌تر مي‌تونه ما رو به خدا نزديک بکنه… فقط خدا مي تونه مجازات هاي بزرگ رو به سرانجام برسونه و عملي ش بکنه… »

حليم رخسار گفت: خواهش مي کنم پاي خدا رو به اين ماجرا نکشيد… چون خدا از اول اش هم توي اين ماجرا نبوده… خدا کاري به اين نداره که ما چه تصميمي مي‌گيريم… »

در اين لحظه پدر سرهنگ قاسم و کريم خزان، هر دو با هم گفتند: استغفرالله. »

حليم رخسار با صداي بلندتري گفت: نمي‌دونم خدا که در زمان جنايت حاضر نبوده، چرا بايد در زمان مجازات حاضر باشه؟ »

همين حالا مي‌توانيد اين رمان را از وب‌سايت کاواک تهيه نماييد : https://www.cavack.com/Item/31651

 


دانلود رایگان

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها